سرو آزاد
سرو آزاد
ای خدا ! باشد مرا این آرزو
با گل نرگس نشینم رو به رو
ساعتی محو تماشایش شوم
با نگاهم حرف دل گویم به او
با شب دیجور زلفش سر کنم
شرح احوال پریشان مو به مو
بشنوم آن نغمه های مینوی
از دهان غنچه سان مُشکبو
سرو آزادم میان لاله ها
خطبه خواند این چنین:لا تقنطوا
با شقایق ها شوم پابوس او
تا خدا هجرت کنم ، بی گفت و گو
ریختی " فرهنگ " طرح تازه ای
می کنی راه سعادت جست و جو.